نشسته بودم اون بالای کوه.تنهای تنها. 

چشمامو یه دیقه رو هم گذاشتم آهنگو که شنیدم یاد اون روز افتادم جلو سمر گیر داده بود بوس کنه هی دستمو تو کوچه گرفته بود میکشید. هی من دستمو میکشیدم اون هی دستمو میکشید.ازشون ک جداشدم تا خود شب هزاربار این آهنگو پلی کردم هی گفتم دوست دارم دوست دارم

از پشت پلکای بسته اشکام داشت میریخت. 

خدایا حواست هست؟ میبینی؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها